۱۰ آبان شهادت آیت الله قاضی طباطبایی اولین شهید محراب
زندگی نامه شهید قاضی طباطبایی
شهادت آیت الله قاضی طباطبایی اولین شهید محراب به دست منافقان(۱۳۵۸ه.ش) ۱۰ آبان
در دوران حکومت بنی امیه و بنی عباس برجهان اسلام، زندگی به دانشمندان و شخصیتهای شیعه چنان تنگ شد که آنان راه مهاجرت را برگزیدند. بزرگترین این قشر سادات علوی بودند. درمیان این سادات خاندان آل طباطبائی هم بودند که به ایران، آذربایجان واصفهان مهاجرت کردند و درآذربایجان با نام عبدالوهابیه شناخته شدند.همه طایفه های کنونی طباطبائی مقیم ایران و عراق، فرزندان ابراهیم طباطبا ئی از اولاد امام حسن و از یاران امام صادق ، هستند.
شیخ الاسلام و قاضی شهر
شیخ الاسلام امیر عبدالغفار طباطبائی به دعوت سلطان حسن بیگ آق قویونلو (حسن پادشاه) برای تصدی مقام شیخ الاسلامی از اصفهان به تبریز آمد. بعد از وی، پسرش امیر سراج الدین عبدالوهاب که مقیم سمرقند بود، به تبریز برگشت و منصب پدر را به ارث برد و بدین گونه بود که کلمه قاضی در پیش طباطبائی پیدا شد.
خاندان دانش
از خاندان طباطبایی درآذربایجان، مردان دانشمند و عارف زیادی برخاسته اند که آیت الله آقامیرزاعلی آقا قاضی، علامه طباطبائی، آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی و سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی از آن جمله اند.
دوران ابتدایی زندگی در تبریز
سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در۶جمادی الاول ۱۳۳۱هـ.ق درشهرتبریز متولد شد (در ۱۲۸۹ هـ.ش) برای کسب علم به مدرسه علوم دینی طالبیه تبریز رفت. چندی بعد، دوران سختگیری رضاشاه به روحانیان آغاز شد. او و پدرش جزو مبارزان بودند. درحالی که ۱۶ساله بود، به همراه پدرش به تهران تبعید شد. اندکی بعد به مشهد تبعید شدند و یکسال درآنجا زندگی کردند.
تحصیل در قم و عراق
در۲۹سالگی وپس از پایان سطوح مقدماتی تحصیل خود، راهی قم شد و یازده سال در آن شهر از کلاس درس مراجعی چون آیت الله محمدحجت کوه کمری، آیت الله سیدصدرالدین صدر، آیت الله محمدرضا گلپایگانی ، آیت الله مرعشی نجفی ، آیت الله بروجردی و آیت الله خمینی بهره مند شد. پس از آن به محضر درس آیت الله کاشف الغطاء، آیت الله محسن حکیم، آیت الله عبدالحسین رشتی ، آیت الله حاج میرزا باقر زنجانی و آیت الله بجنوردی درعراق شتافت.او از روش عملی و سیاسی آیت الله کاشف الغطاء که از اوضاع سیاسی مسلمانان ناراضی بود و بارها حوزه علمیه را ترک کرده و به جمع مبارزان با نیروهای استعمارگر انگلستان رفته بود، الگو گرفت.بعد از ۳سال اقامت درعراق، به تبریز بازگشت. درحالی که ۲۰آیت الله ومرجع بزرگ شیعه جهان اسلام، به او اجازه اجتهاد داده بودند.
حج، عراق و بافت کرمان
وقتی در ۱۳۴۴/۶/۲۴ به تبریز برگشت، ممنوع الکلام شده بود مدتی بعد از گوشه گیری ، برای زیارت خانه خدا به عربستان واز آنجا به دیدار آیت الله خمینی درعراق رفت. وقتی برگشت تا آذر ۱۳۴۷ حرکتهای سیاسی محسوسی نداشت اما درآن ماه، درمنبر خود ، علیه حکومت و اسرائیل سخنرانی کرد که منجر به تبعید ۶ماهه وی به بافت کرمان شد. او دراین شهر ، کتاب سفرنامه بافت را نوشت که هنوز هم بطور کامل چاپ نشده است. با این حال رابطه اش را با مردم قطع نکرد. درنتیجه چاپ شدن مقاله های او درکشورهای عربی ، ممنوع الملاقات نیز شد.
دوره تبعید دربافت به سر رسید. او عازم تبریز بود که از بستان آباد به زنجان و از آنجا به تهران منتقل شد و بعد از مدتی به تبریز برگشت.
شهادت مصطفی خمینی
وقتی فرزند آیت الله خمینی ، مصطفی خمینی به شهادت رسید ، آیت الله قاضی مراسم عزاداری مفصلی را در مسجد آیت الله بادکوبه ای تبریز برگزار کرد که دانشجویان زیادی از دانشگاه آذرآبادگان درآن شرکت کردند. هنگامی که مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ شد که آیت الله خمینی را به شهرت طلبی وبی اعتقادی متهم کرده بود، حوزه و شهرقم تعطیل شد و مردم تظاهرات کردند، درپی آن دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان تبریز دست به تظاهرات زدندو با پلیس درگیر شدند.
قیام تبریز
چهلم قربانیان در قم از راه رسید و آیت الله قاضی طباطبایی و آیت الله سیدحسن انگجی عزای عمومی اعلام کردند. مردم از اول وقت ۲۹بهمن ۱۳۵۶ درجلو مسجد میرزایوسف آقا جمع شدند. دانشجویان دانشگاه را تعطیل کردند. کسبه و تجار هم مغازه هایشان را بستند و تبریز تعطیل شد. تعداد اجتماع کنندگان به بیش از ۲۰هزارنفر می رسید.
اقدام و اهانت سرگرد مقصود حق شناس ؛ رئیس کلانتری ۶تبریز به مسجد، جرقه به خرمن خشک زد ومحمد تجلا با پاره آجری به وی حمله کرد. سرگرد او را با کلتش کشت . مردم جسد او را به دست گرفته و از بازار سرپوشیده، خارج شدند و به خیابانها آمدند. اگرچه مردم به گلوله بسته می شدند اما آیت الله قاضی، خود را از صف اول مردم به کنار نمی کشید.
خبر شورش عمومی تبریز به عراق و به آیت الله خمینی رسید. آیت الله خطاب به مردم تبریز نوشت: سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیز. درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند کشتار دسته جمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تکان داد که درآستانه انفجار است . انفجاری که آیت الله قاضی به آرامش توفانی که برخاسته بود، نمی اندیشید. برای همین ، به بالای منبر مسجد شعبان رفت وگفت: کار دیگر از سخنرانی و پخش اعلامیه ها گذشته. زیرا این گونه تبلیغات ، اثری ندارد. باید قیام کنید. قیام و بس ساواک از گرایش آیت الله قاضی به عملیات مسلحانه، خبر می دهد که اجازه عملیات مسلحانه را صادر می کند. برای تخریب چهره وی ، ساواک نامه ای جعلی به امضای آیت الله خمینی را درمیان بازاریان تهران پخش می کند که درآن آیت الله قاضی را فردی مجهول الهویه می نامند. خبراین اعلامیه درپاریس به گوش رهبر انقلاب می رسد. اعلامیه ای را می نویسد و قاضی را یکی از دوستان قدیمی و از خدمتگزاران اسلام معرفی می کند.
وقتی انقلاب پیروز می شود آیت الله طالقانی اولین نمازجمعه را درتهران برگزار می کند، آیت الله قاضی درمرداد ۱۳۵۸ اولین نماز جمعه تبریز را برپا می کند اما سه گلوله گروه سیاسی ـ مذهبی افراطی فرقان به او اجازه نمی دهد تا به فعالیتهای علمی و سیاسی خود ادامه دهد. او در شبانگاه عیدقربان و به هنگام بازگشت از نماز مغرب و عشاء در ۱۰ آبان ۱۳۵۸ ترور می شود و۴۳ کتاب ، میراث علمی ، از او به جا می ماند.
از وی ۴پسر و یک دختر به یادگار مانده است که یکی از آنها روحانی و یکی کارشناس حقوق سیاسی از دانشگاه هستند .
خاطرات
خاطرات سیدمحمدتقی قاضی طباطبایی ؛ فرزند روحانی آن شهید: مدتی تا سال ۴۷ از فعالیت سیاسی و سخنرانی محروم بود تا این که درآن سال به خاطر مسائل زنان، بانک ملی اقلیتهای مذهبی، فرقه های ضاله و اسرائیل در روز عید فطر سخنرانی کرد که ۶ماه به بافت کرمان تبعید شد.
همیشه ترور به وسیله عده ای دستوردهنده، عده ای طراح و عده ای عامل، انجام می شود. شهید قاضی طباطبایی را در۱۰ آبان ۵۸ ترور کردند. بعداً عاملان این ترور، دستگیر شده و به سزای اعمال خود رسیدند ولی طراحان؟
حاج محمدحسن عبدیزدانی از یاران آن شهید: فشنگهایی که آقای قاضی را با آن ترور کرده بودند، از یک کلت آمریکایی شلیک شده بود دکتر میلانی و ساریخانی گلوله ای را که از مغز آقا درآورده بودند، به یک دستمال کاغذی پیچیدند و به من دادند.
سیدمحمد الهی طباطبایی ؛ خواهرزاده آن شهید:
هنگامی که لوایح ششگانه شاه در ۱۳۴۱ مطرح شد، ما گروه دوچرخه سواران قاضی و زیرنظر آقای قاضی بودیم. اعلامیه آذربایجان بپا می خیزد درسال ۴۲ و پس از حمله به مدرسه فیضیه قم ، درمنزل آیت الله قاضی نوشته شد و ما آن را چاپ و پخش کردیم. وقتی ایشان با قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شدند، به تبریز آمدند. مردم تا ساعت ۲۳ به دیدن ایشان می آمدند. وقتی درخانواده تنها شدیم ، ناگهان یک نفر از بالای اتاق آقا به داخل حیاط پرید و درحیاط را باز کرد. مأموران ساواک به داخل حیاط ریختند و اهل خانه را به صف کردند و روبه دیوار نشاندند. اسلحه ها را پشت گردن مردان خانواده قرار دادند و همه را تهدید کردند. خانمها و بچه ها خیلی ترسیدند. بطوری که یکی از فرزندان ایشان؛ آقای سیدحسن بر اثر ترس، دچار ضعف اعصاب شد و دراثر ترس، خواهر ۱۸ساله من جان داد.
وقتی منصور نخست وزیر ترور شد، سخنرانی های روحانیون برای توجیه عملیات نظامی انجام گرفت. رژیم باید برچیده می شد که تنها با صلوات نمی شد. آقای قاضی به عملیات نظامی مشروعیت می داد و آنها را تأیید می کرد. چون ساواک بعد از دستگیرکردن مبارزان آنها را کمونیست معرفی می کرد، خنثی کردن این تبلیغات با روحانیت مبارز بود و آقای قاضی این کار را می کرد.
درآن زمان، بیشتر عملیات نظامی درتهران انجام می شد ولی افرادی که آنها را انجام می دادند، معمولاً بچه های تبریز یا برخاسته از تبریز بودند. محمد حنیف نژاد ، سعید محسن ، علی باکری و سیدجلیل سیداحمدیان (که از دبی هواپیماربایی کرد) از آن جمله اند.آقای قاضی به سایر گروهها با هراعتقادی که داشتند، می گفت: بحث شما و ما، علمی و فرهنگی است که در وقت مقتضی انجام خواهد شد. فعلاً بحث مبارزه با نظام شاهنشاهی است . آقای قاضی نمی خواست جبهه انقلاب به چند شاخه تقسیم شود. هدفی که رژیم به دنبال آن بود. من بارها گفت وگوی حنیف نژاد با آقای قاضی را دیده وشنیده بودم.درسال ۱۳۵۰ حدود ۱۰نفر از جوانان تبریز به اتهام عملیات نظامی دستگیر شدند. آقای قاضی به اتفاق علمای آذربایجان ، برای آزادی ما ، اطلاعیه ای صادر کردند که به ما مشروعیت داد.
چون آقای قاضی حدود ۳۰سال امام جماعت مسجدهای معروف بود ، در استانداری ، دادگستری ، ارتش ، شهربانی ، ساواک و حتی کمیسیون امنیت عواملی داشت که مشروح مذاکرات و مصوبات جلسات را به او می رساندند. راننده سرلشگر بیدآبادی (فرماندار نظامی تبریز) و راننده رئیس ساواک آذربایجان از آن جمله بودند.
وقتی انقلاب پیروز شد ، آقای قاضی به پادگان تبریز آمد وگفت: اگرکسی خواست وارد پادگان شود و اسلحه بردارد، او را بزنید. همین تدبیر باعث آرامش اوضاع و محفوظ ماندن عمده سلاحهای پادگان تبریز شد.
مدتها بعد از ترور آیت الله قاضی، آیت الله قدوسی که از بستگان آقای قاضی بود، گفت: وقتی من چند روز قبل از ترور ایشان به تبریز آمدم، به آقای قاضی گفتم: ماندن شما درتبریز صلاح نیست. به قم بروید و درآنجا اقامت کنید. متأسفانه فرصت نیافت و با یک هفته فاصله از دیدار و گفت وگوی ما، ترور شد.
یک روزنامه نگار تبریزی :
اعتراف سریع به اشتباه آیت الله قاضی جزو معدود امام جمعه ها بود که اگر در عبادات و اعمال خود ، اشتباه می کرد و متوجه آن می شد، به سرعت به آن اعتراف می کرد و به جبران آن می پرداخت. مثلاً او در نمازهای جمعه دچارسهو می شد. وقتی نماز تمام می شد، به اشتباه خود درمقابل مردم اعتراف می کرد و از نو نماز می خواند و نگران موقعیت خود درمیان مردم نبود.
شهید قاضی ؛ سوژه کتابها
شهید قاضی طباطبایی که ۴۳ جلد کتاب علمی و تحقیقی نوشته وچندین مقاله او به زبان عربی در دنیای عرب منتشر شده است، خود سوژه نویسندگان مختلف قرار گرفته است. جلد سیزدهم یاران امام به روایت اسناد ساواک، قاضی طباطبائی قله شجاعت و ایثار ، مجلس نشین قدس، پارسای پایدار ، سیمای فرزانگان ، هفت هزار روز تاریخ ایران وانقلاب، و از جمله آن کتابها ومقاله ها هستند. تاکنون بیش از ۲۰اثر درمورد این شهید چاپ و منتشر شده است که کتاب تنهایی و پایداری آقای حسین نجفی در سال ۱۳۷۹ آخرین آنها است.
۱۰ آبان شهادت آیت الله قاضی طباطبایی اولین شهید محراب, اولین شهید محراب چه کسی بود؟ , نام اولین شهید محراب, اولین شهید محراب کیست؟, شهید قاضی طباطبایی که بود, زندگی نامه قاضی طباطبایی, قیام تبریز را چه کسی انجام داد